بگذار بگویم که پس از تو ،نه زبانی و بیانی
نه قدرت تاثیر در اندیشه و حرف است و معانی
دلدادگی ام را به تو از روز ازل یافته ام تا
معمار جهان کاشته در باغ تنم روح و روانی
از شور و شر عشق فقط یاد تو مانده ست دراین باغ
از باغ نمانده ست به جز یاد خوشت هیچ نشانی
هر روز گذر کرد از این عمر هزاران و دگر نیست
در چنته ی این عالم دون گذرا ، وقت و زمانی
تا چشم گشودیم تو را در صدف سینه نشاندند
پیریم هم اکنون و نمانده ست ازآن شور جوانی
بر رفته این عمر نباید نگران بود که افسوس
جز غصه نیافزود بر این داغ و براین زخم نهانی
با تیغ جهان سینه ی ما تشنه به شمشیر شما شد
مشتاق به دیدار که شمشیر به رویم بکشانی
سلطان جهان باش و مرا امر بفرما که بمیرم
عمریست که من مرده و ای دوست توسلطان جهانی
حق پرست
۲۹ آذر ماه ۱۴۰۱
برچسب : نویسنده : 3mjahantigh0 بازدید : 108