جهان تیغ(حق پرست)

متن مرتبط با «فرانک» در سایت جهان تیغ(حق پرست) نوشته شده است

فرانک

  • و صبح میشود و من منی که باز گشته ام به سی و چند سال پیشبه روز کودکی و نوجوانی ام به گل، گلاب و باغ و باغچهبه عطر ناب یاس توی طاقچهبه کوچه میروم به کوچه ای که بوی عشق میدهدنگاه میکنم به بیدهاکه زیر پای پنجره چه شادمانه رقص میکنندبه ساز کفتر و صدای چلچلهصدای آب صدای بلبلی که میکند مدام هلهلهببین صدای قور و قور قورباقه ها هنوز شادی آور استو من مدام کتاب باز میکنمشعر میشوم درس درسدرسبه روی صفحه ی کتاب شاهکار خلقت خدا نشسته استفرانکی هزار رنگ دلگشاومن دست میبرم به زیر بالهای اوبه روی دست های من نشسته مرا نگاه میکند به هر طرف که میروم نشسته آه آه میکندنگووووو مرا دعا میکند«کسی که غرق غصه و غم لجاجت است»ببین مرا مرا تباه میکندکمی دلم گرفته چه زود شب رسیده است و من سی و چند سال بزرگتر ز صبح گشته امپر از گناهپر از دعاپر از امید بخشش الاه + نوشته شده در سه شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۳ ساعت 7:32 توسط ماشااله  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها